یکی از چالشهای اساسی که بسیاری از طراحان گرافیک با آن مواجه میشوند، کار کردن با مشتریانی است که دقیقاً نمیدانند چه میخواهند، اما وقتی پس از صرف مدت زمان زیاد و انرژی فراوان، طرح نهایی را به آن ها نشان می دهی، انگار آب سردی رویشان ریخته ای. مشخص است که از نتیجه نهایی هم رضایت ندارند. این مسئله نهتنها زمان و انرژی طراح را هدر میدهد، بلکه میتواند روند خلاقیت را مختل کرده و باعث ناامیدی شود. در بسیاری از مواقع، این دسته از مشتریان درخواست طراحی یک لوگو، پوستر یا هر نوع محتوای بصری را مطرح میکنند، اما زمانی که از آنها درباره انتظاراتشان سؤال میشود، پاسخهای مبهم و کلی ارائه میدهند. عباراتی مانند “یک چیز خاص میخواهم” یا “خودت خلاقیت به خرج بده” یا ” خودت استادی” بارها توسط طراحان شنیده شده است. اما مشکل اصلی اینجاست که همین مشتریان پس از ارائه طرح، اغلب دچار سردرگمی شده و احساس میکنند آنچه دریافت کردهاند با چیزی که در ذهنشان بوده، تفاوت دارد. این موضوع ربطی هم به سطح حرفه ای یا مبتدی طراح ندارد.
یکی از دلایل این چالش می تواند نداشتن آگاهی کافی مشتری از فرآیند طراحی است. بسیاری از افراد تصور میکنند که طراحی گرافیک یک فعالیت ساده و سریع است که تنها با چند کلیک در نرمافزارهای طراحی انجام میشود، در حالی که یک طرح حرفهای نیاز به بررسی، تحقیق و درک درست از نیازهای برند یا پروژه دارد. بعد از آن فرایند خلق ایده شروع می شود که مهمترین و سخت ترین و زمانبر ترین بخش است. سرنخ های ایده یابی از نیازهای مشتری باید ایجاد شود. در حقیقت از طرح مسئله ای که مشتری مطرح می نماید. اگر طرح مسئله شفاف باشد و مشتری کاملا بداند چه میخواهد، ایده یابی هم دقیقا به وسط هدف می زند. در غیر این صورت خطا زیاد خواهد شد. زمانی که مشتری نتواند بهصورت شفاف ایدههای خود را بیان کند، طراح مجبور میشود بارها و بارها تغییرات اعمال کند که اغلب هم نتیجه دلخواه مشتری را به دست نمیدهد. این فرایند نهتنها برای طراح خستهکننده است، بلکه ممکن است در نهایت هیچکدام از طرفین از نتیجه راضی نباشند.
از دیگر دلایل موضوع می تواند عدم ایجاد نیاز مناسب در مشتری باشد. یعنی مشتری هنوز مطمئن نیست که آیا نیازی دارد که این سفارش را مطرح کند یا نه. هنوز با خود کلنجار می رود. نمی داند با خود چند چند است. اگر موضوع طراحی لوگو باشد، مشتری نمی داند اصلا لوگو میخواد یا نه. یا شاید اصلا نمی داند که داشتن لوگو با صرف این همه هزینه اصلا به چه دردش می خورد! اگر موضوع سفارش پوستر مناسبتی برای تبلیغ کسب و کارش باشد، ممکن است اصلا پیش خود فکر کند حالا که من مشتریامو دارم پس تبلیغ واسه چیمه. حالا اگرم تبلیغ کنم روی چه چیزی باید مانور بدم؟ روی محصولم؟ یا روی ویژگیم ؟ این مسایل همگی باعث می شود که مشتری اصلا نداند که چه میخواهد!
راهحل این مشکل در وهله اول، برقراری ارتباط مؤثر و روشن کردن انتظارات از همان ابتدا است. طراحان باید از تکنیکهای مصاحبه و پرسشهای راهبردی استفاده کنند تا ذهن مشتری را به سمت بیان دقیقتر نیازهایش هدایت کنند. به عبارتی فرم بریف را ایجاد نمایند تا مشتری را مجبور به تکمیل آن نماید. این فرم می تواند به شکل پرسش و پاسخ روی کاغذ یا ارسال سوالات در شبکه های اجتماعی نظیر واتساپ یا حتی مصاحبه حضوری یا تلفنی باشد. از مشتری بخواهید تا نمونه های اینترنتی را جستجو کند و برایتان بفرستد و بگوید از چه بخشی از آن نمونه خوششان آمده است. در وهله دوم، به عنوان کسی که سالها تجربه برخورد با مشتری های مختلف را دارد، گرفتن مبلغی به عنوان پیش پرداخت می تواند گره گشا باشد. هر طراح بسته به سابقه و تجربه، مبلغ مشخصی به عنوان پیش پرداخت مشخص می نماید. برخی نیز کل هزینه را از ابتدا دریافت می کنند. وقتی مشتری هزینه کار را از همان ابتدا بپردازد، اهمیت بیشتری برای کار قائل شده و بیشتر پیگیری می نماید و برایش قطعا مهم خواهد بود که خروجی کار بدردش بخورد.
مشتریان باید درک کنند که طراحی گرافیک، ذهنخوانی نیست و ارائه توضیحات گنگ و مبهم، تنها باعث پیچیدهتر شدن فرآیند خواهد شد و حصول نتیجه را به تاخیر میاندازد. آنها میتوانند با ارائه نمونههای بصری، تعریف واضحتری از نیازهای خود داشته باشند و با اعتماد به تخصص طراح، به نتیجهای برسند که برای هر دو طرف رضایتبخش باشد. در نهایت، طراحی گرافیک یک همکاری دوسویه است و هرچه این همکاری بر پایه ارتباط بهتر و درک متقابل باشد، احتمال دستیابی به یک طرح موفق و رضایتبخش بیشتر خواهد بود.